
مدرسه ی دانشجوکلاس 1گروه ادیسون
مدرسه ای ازجنس فیزیک
خورشید می توانست از موز ساخته شده باشد: خورشید بسیار پر حرارت است زیرا وزن چند میلیارد میلیارد میلیارد تنی آن گرانش عظیمی به وجود می آورد که در نتیجه هسته ستاره را تحت فشاری غیر قابل تصور گذاشته و در نتیجه فشار بالا حرارت فوق العاده تولید می کند. در صورتی که به جای گاز هیدروژن از میلیاردها میلیارد میلیارد تن موز استفاده می شد نیز همان میزان فشار و در نتیجه همان مقدار حرارت در خورشید به وجود می آمد. با این حال با افزایش حرارت، اتمها با بخشهای مختلف ساختار ستاره ای برخورد کرده و انرژی اتمی را به وجود می آورند که در اینجا تفاوت میان حضور هیدروژن و موز در ساختار خورشید آشکار خواهد شد.
حركت حركت هايي نيز وجود دارند كه ديده نمي شوند. مانند حركت ذرات سازنده مواد، حركت ستارگان و سيارات و يا صدايي كه شنيده مي شود. كوتاه ترين فاصله بين دو نقطه، خط راستي است كه آن دو نقطه را به يكديگر وصل مي كند. نقشه ساختمان يا يك شهر را نمي توان به همان اندازه خودش رسم كرد. بنا براين تمام فاصله ها را به يك نسبت كوچك مي كنند تا بتوانند نقشه مورد نظر را روي يك كاغذ كوچك رسم كنند. به اين نسبت (مقياس) گفته مي شود كه آن را در گوشه نقشه مي نويسند. فرض كنيد قرار است به مسافرت برويد. ابتدا مقصد خود را مشخص مي كنيد. سپس از منزل خود كه مبدأ يا نقطه شروع است ، حركت مي كنيد تا به مقصد برسيد. در اين مسير بايد موانعي مانند، كوه، رودخانه، ... را دور بزنيد تا به نقطه پايان يا مقصد برسيد. به فاصله مستقيم ميان مبدا و مقصد «جابه جايي» مي گويند يا به عبارت ديگر برداري است كه نقطه شروع را به پايان وصل مي كند. مجموع طولهايي كه متحرك براي رفتن از مبدا به مقصد مي پيمايد، مسافت طي شده گفته مي شود. شخصي از نقطه A شروع به حركت كرده و از نقاط Bو C گذشته تا به نقطه D (نقطه پايان) رسيده است. متر 15=6+5+4 = مسافت طي شده 6m = جابجايي طي شده نام واحد اندازه واحد بر حسب متر كيلومتر(Km) 1000 متر سانتي متر(Cm) ميلي متر(mm) مثلث سرعت معمولاً سرعت يك متحرك در تمام مدت حركتش ثابت نيست. راننده ، سرعت اتومبيل را بر حسب شرايط جاده و آب و هوا به طور مناسب و مطمئن تنظيم مي كند. يكاي اندازه گيري شتاب، متر بر مجذور ثانيه ( در مسير OA سرعت در حال افزايش است. پس حركت شتابدار از نوع تند شونده است. شتاب از نوع تند شونده است. عامل ايجاد شتاب: اگر به جسمي نيرو وارد شود آن جسم شتاب مي گيرد. شتاب با مقدار نيرو رابطه ي مستقيم و با جرم جسم رابطه عكس دارد. نيرو عامل تغيير سرعت حركت اجسام است. سسسسسسسسسسسسسسللللللللللللللللللللللللللللللللااااااااااااااااااااااااااااااااااااامممممممممممممممممم برنده شدن این وبلاگ را درمدرسه دانشجوبه تمامی بازدیدکنندگان و اعضای گروه تبریک عرض می نماییم وازخانم گودرزی وبقیه افراد که به ما درتهیه این وبلاگ کمک کردند کمال تشکر راداریم مدیریت وبلاگ :نوشین شیخ زادگان وبقیه اعضای گروه هر جسمي يا روي يك جسم ديگر قرار دارد و يا از جايي آويزان است. به اين جسم و يا نقطه آويز تكيه گاه مي گوييم.به نيرويي كه تكيه گاه بر جسمي كه روي آن قرار دارد وارد مي كند، نيروي تكيه گاه (N) مي گوييم.
شخصي در زميني هموار جسم را هل مي دهد. به محض اينكه دست از هل دادن بر ميدارد. بعد از مدتي جسم مي ايستد. اتومبيلي در مسير افقي در حال حركت است به محض آنكه ترمز گرفته مي شود بعد از مدت كوتاهي مي ايستد. در تمام اين موارد، نيرويي در خلاف جهت حركت، به جسم وارد مي شود. اين نيرو، اصطكاك نام دارد. حالت دوم: اگر مقدار نيرو را كمي افزايش دهيم، نيروي اصطكاك نيز افزايش مي يابد و جلوي حركت جسم را مي گيرد، در اين صورت باز هم جسم ساكن مي ماند. حال اگر به اين جسم نيروي نسبتا بزرگي وارد شود، جسم ديگر ساكن نمي ماند و شروع به حركت مي كند. نكته: جهت نيروي اصطكاك همواره در جهت مخالف حركت جسم بر روي سطح است.
سن خودتان را به من نگویید؛ چون ممکن است حقیقت را نگویید. - قبل از هر چیز ، به خاطر بیاورید که در طول یک هفته چند بار شکلات می خورید (بیش از 1 بار کمتر از 10 بار) . . . . . اولین عدد : تعداد دفعات خوردن شکلات شما در هفته است.
۱) جهان هستی چگونه برپاست؟ هماکنون یک ایدهی خوب در ذهن ما هست که میتواند منتج به کشف حقیقت و بنیاد هستی شود. علم فیزیک در قرن بیستم بر پایهی انقلابهای دوگانهی مکانیک کوانتومی (تئوری ماهیت جسم) و نظریهی معروف اینشتین در مورد فضا، زمان و جاذبه معروف به نسبیت، بنا شده است. اما وقتی شما به دو تعریف نهایی از واقعیت دست پیدا میکنید زمانی که تنها یک واقعیت را موجود میبینید، این راضیکننده نیست. اینشتین، ضدجاذبه را بزرگترین اشتباه خود میشمارد. اما به نظر میرسد که او با اضافه کردن یک نظریهی ضدجاذبه به فرضیهی نسبیت خود که آن را شرط فلسفهی انتظام گیتی میخوانند، کار درستی انجام داده است. ۳) چرا ما در سه بعد زندگی میکنیم؟ آیا اینکه زمین ما سه بعد دارد، اتفاقی است یا باید برایش دنبال یک تعبیر عمیقتر گشت؟ بعضی از تئوریسینها معتقدند که فضای به وجودآمده بر اثر انفجار بزرگ، تنها به صورت اتفاقی از سه بعد تشکیل گشت و ممکن است قسمتهای دیگری از جهان هستی وجود داشته باشند که ابعادشان متفاوت باشد. ۴) آیا سفر در زمان امکانپذیر است؟ شاید سوال یک نیز بازگویی همین سوال باشد. ماهیت جسم و جاذبهی کوانتومی را فراموش کنید. شاید این سوال را هر کسی دوست دارد که پاسخ دهد. سفر در زمان به یک موضوع علمی – تخیلی مورد علاقه و جذاب برای مردم تبدیل شد پس از اینکه اچ.جی. ولز، رمان نوگرایانه و جالب خود با نام “ماشین زمان” را نوشت. اما هرآنچه که اینجا مطرح شده، لزوماً علمی – تخیلی نیست. برای مثال سفر در زمان به سوی آینده، یک واقعیت علمی پذیرفته شده است. تئوری نسبیت اینشتین تایید میکند که یک جسم ناظر و مشاهدهگر در برابر زمین، میتواند به سمت آیندهی زمین جهش کند. این تاثیر را ساعتهای اتمی ثابت کردهاند.
باتری خورشیدی اگر ما نسبت به بازده باتری زیاد حساس نباشیم می توانیم با وسایل آشپزخانه و ابزار فروشی محل، یك باتری خورشیدی ساده بسازیم. باتری خورشیدی ما (به جای سیلیكون) از اكسید مس ساخته می شود. اكسید مس یكی از اولین مواد شناخته شده ای بود كه پدیده فوتوالكتریك را نشان می داد (پدیده فوتوالكتریك: پدیده ای كه در آن نور باعث برقراری جریان الكتریكی می شود). فكر در مورد ماهیت پدیده فوتوالكتریك منجر به این شد كه آلبرت انیشتین جایزه نوبل فیزیك را در یافت نماید. توصیه می شود برای این فعالیت پژوهشی اولیاء محترم نیز كمك كنند. برای ساخت این پروژه به وسایل زیر نیاز دارید: ١- ورق مسی به مساحت حدودی ٤٠٠ سانتیمتر مربع ٢- دو سیم سوسماری ٣- یك میكروآمپرسنج كه بتواند جریان هایی بین ١٠ تا ٥٠ میكروآمپر اندازه بگیرد. ٤- اجاق برقی با توان حدودی ١٠٠٠ وات. اجاق گازی برای این كار مناسب نیست. ٥- یك بطری پلاستیكی شفاف كه شما بتوانید سر آن را ببرید. یك بطری ٢ لیتری (یا بزرگتر) مناسب است. ٦- نمك آشپزخانه . ٧- آب شیر ٨- سنباده یا برس سیمی ٩- قیچی ورق بر برای بریدن ورق مسی گرمكنی كه ما انتخاب كرده ایم شبیه این است. ؟ اكسید مس نوعی از ماده است كه به آن نیمه هادی می گویند. هدایت الكتریكی نیمه هادی بین ماده رسانا و ماده نارسانا می باشد. در نیمه رسانا، بین الكترون هایی كه مقید به هسته هستند و الكترو نهایی كه دور از اتم قرار دارند (و آزادانه حركت می كنند و نقش هدایتی دارند) فاصله انرژی وجود دارد كه به آن نوار شكاف می گویند. الكترون ها نمی توانند در نوار شكاف قرار داشته باشند. به عبارت دیگر، یك الكترون نمی تواند با دریافت انرژی كمی از قید هسته اتم جدا شده و به نوار شكاف برود. بنابراین، یك الكترون بایستی به اندازه كافی انرژی بدست بیاورد تا بتواند از هسته دور شده و خارج نوار شكاف برود. به همین نحو، یك الكترون در خارج نوار شكاف نمی تواند مقدار كمی انرژی از دست دهد و بر اثر آن كمی به هسته نزدیك گردد. بلكه الكترون باید به اندازه كافی انرژی از دست دهد تا بتواند از نوار شكاف عبور نموده و به محلی كه الكترون ها اجازه حركت دارند برسد. وقتی نور خورشید به الكترون های اكسید مس می تابد، تعدادی از الكترون های به اندازه كافی انرژی (از نور خورشید) دریافت می كنند تا از نوار شكاف عبور نموده و تبدیل به الكترون آزاد می شوند. الكترون آزاد به آب نمك وارد می شود و سپس از طریق ورق مسی تمیز وارد آمپرسنج می شود و از آنجا مجدداً به ورق اكسید مس باز می گردد. وقتی الكترون از آمپرسنج عبور می كند بر روی عقربه آن كار انجام می دهد. وقتی سایه ای بر روی باتری خورشیدی می افتد، الكترون های كمتری از آمپرسنج عبور می كند و عقربه كمی منحرف می شودلازم است
نیرو - فصل شش نیرو نیرو كشش و رانش است. نیروی گرانش نیروی اصطكاك نیروی مغناطیسی این مرد احتمالاً دانشمند معروف نیوتن است. آورده اند كه او روزی در زیر درخت سیبی مشغول مطالعه بود. ناگهان سیبی از درخت جدا شد و به سر مبارك نیوتن اصابت كرد. او كه رشته افكارش از هم گسیخته شده بود سوالات زیادی در ذهنش ایجاد شد. و نیوتن برای یافتن پاسخ سوالهایش مشغول مطالعه شد. نتیجه تحقیقات و مطالعات او به كشف قانون مهمی به نام قانون جاذبه عمومی یا قانون گرانش ختم شد. مداد خود را از روی میز رها كنید، چه اتفاقی می افتد؟ مداد به سمت پایین حركت می كند و به زمین می افتد. نیروی جاذبه زمین بر همه چیزهایی كه در اطراف آن هستند وارد می شود. نكته: هرچه از سطح زمین دور می شویم ، نیروی كشش زمین بر روی اجسام كم تر می شود. نیروی تكیه گاه هر جسمی یا روی یك جسم دیگر قرار دارد و یا از جایی آویزان است. به این جسم و یا نقطه آویز تكیه گاه می گوییم. چرا خط كش خمیده شده است؟ نیروی وزن جسم ها به میله نیرو وارد می كند و باعث خمیده شدن خط كش می شود. 1) شخص نیروی كمی بر جسم وارد می كند. جسم هیچ حركتی نمی كند. 1) نیروی نسبتا بزرگی بر جسم وارد می كند. جسم به آرامی شروع به حركت می كند. حالت دوم: اگر مقدار نیرو را كمی افزایش دهیم، نیروی اصطكاك نیز افزایش می یابد و جلوی حركت جسم را می گیرد، در این صورت باز هم جسم ساكن می ماند. حال اگر به این جسم نیروی نسبتا بزرگی وارد شود، جسم دیگر ساكن نمی ماند و شروع به حركت می كند. به این نیروی اصطكاك ، نیروی اصطكاك جنبشی گفته می شود. نكته: جهت نیروی اصطكاك همواره در جهت مخالف حركت جسم بر روی سطح است. انرژی وحرکت تمام اجسام وموجوداتی که مادراطراف خودمشاهده می کنیم قادربه حرکت کردند هستند. تنهاتعدادی ازآنها نمی توانندبه طورمستقل حرکت کنندکه مامی توانیم باواردکردن نیروبه این اجسام آن هارابه حرکت دربیاوریم ما وقتی جسمی رامیکشیم یاهل میدهیم درواقع به آن نیرووارد کرده ایم وهرچه قدرت مقدارنیروبیش تر باشدجسم مانیزباسرعت بیش تری حرکت میکند.مانیروهای زیادی داریم مثل:نیروی مغناطیسی- نیروی الکتریکی-نیروی جاذبه ویاگرانش و... وقتی مایک لوله رابه طور منظم یاحتی روی موی سر بکشیم سطح لوله دارای انرژی الکتریکی میشودووقتی آن هاراروی خورده کاغذ بگیریم کاغذ راجذب میکند
در روستایی نزدیک لندن به دنیا آمد. نوزاد بسیار ضعیفی بودو امیدی به زنده ماندنش نداشتند عمویش او را بزرگ کرد و به مدرسه سپرد.نیوتون بعدها به دانشگاه کمبریج رفت.اما بیماری وبا شایع شد و او به ناچار دو سال دانشگاه را ترک کرد وبه روستای خود پناه برد.صحنه ی افتادن سیب از درخت در پیش چشمان نیوتون که امروزه هر کودکی آنرا میداند در این روستا اتفاق افتاد.میگویند همین مشاهده نیوتون موجب شد که او قانون جاذبه ی عمومی را کشف کند که انقلابی در جهان علم به وجود آورد بر طبق این قانون دو جسم همواره بر یکدیگر نیرویی وارد میکنند که مقدار آن به فاصله ی آنها از هم بستگی دارد.تنها به کمک این قانون بود که دانشمندان درک کردندکه چرا ماه به دور زمین یا زمین به دور خورشید میگردد.کشف این موضوع که نور سفید از هفت رنگ ترکیب شده است(رنگین کمان)واختراع تلسکوپ آیینه ای(به جای تلسکوپ عدسی دار)وبیان ذره ای بودن نور از کارهای نیوتون است.نیوتون باادموند هالی دوست بود و هالی به او کمک کرد تا کتاب هایش را چاپ کند.کتاب اصول ریاضیات نیوتون یکی از مهمترین کتابها در تاریخ این علم است.نیوتون در پی این اکتشافات و تحقیقات عمیق خود از دولت انگلستان لقب اشرافی (سر)گرفت.او در اواخر عمر به کیمیا وعرفان بسیار علاقه مند شده بود
در تهران در خانواده ای تفرشی بدنیا آمد.پدرش از دولتمردان قاجاری بود که به سفارت ایران در لبنان اعزام شده بود اما به دلایل شخصی و خانوادگی همسر و دو فرزند خود را در بیروت رها کرد،و به ایران بازگشت مادر محمود با سختی و مشکلات زیاد فرزندان خود را در بیروت بزرگ کرد و آنها را طوری تربیت کرد که هر دو به تحصیلات عالی دست یافتند. محمود ابتدا در لبنان و سپس در فرانسه در رشته های برق،ساختمان وفیزیک درس خواند وسر انجام دکترای فیزیک گرفت و به ایران بازگشت او در بنیان گذاری مدرسه ی مهندسی وزارت راه،دار المعلمین عالی،موسسه ی ژئو فیزیک و سازمان انرژی اتمی نقش داشت و بیش از 50 سال استاد فیزیک دانشگاه تهران بود. دکتر حسابی در دولت دکتر مصدق،مدتی وزیر فرهنگ شد و به ایجاد مدارس اعشاری کمک کرد . او چند دوره نیز نمایندگی مجلس سنا را به عهده داشت.به زبان های انگلیسی،فرانسوی و عربی مسلط و در زبان فارسی صاحب نظر بود و با عالمانی چون مرتضی مطهری ،محمد تقی جعفری و محمدعبد الاسلام مراوده ای علمی داشت.آرامگاه او در تفرش است. هاوکینگ یک فیزیکدان نظری فوق العاده چه از نظر علمی و چه از نظر
گهوارهي نيوتن تقويتكنندهي شهود!
در مورد انتگرال دوگانگي موج و ذره حركت پرتابي «سرعت ثابت» و رابطهي آن با «شتاب» علم فیزیک رفتار و اثر متقابل ماده و نیرو را مطالعه میکند. مفاهیم بنیادی پدیدههای طبیعی تحت عنوان قوانین فیزیک مطرح میشوند. این قوانین به توسط علوم ریاضی فرمول بندی میشوند، بطوری که قوانین فیزیک و روابط ریاضی باهم در توافق بوده و مکمل هم هستند و دوتایی قادرند کلیه پدیدههای فیزیکی را توصیف نمایند. با این روند رو به رشدی که علم فیزیک در کنار سایر علوم دارد، میتوان امیدوار بود که در آینده به چراها و چگونگیهای عالم طبیعت پاسخ داده شود و این دنیای فیزیک سکوی پرتاب به عالم متا فیزیک باشد. سلام مایک گروه 7نفره هستیم وهرهفته مطالب جدیدی درباره ی فیزیک برایتان تهیه میکنیم زیر هرمطلب اسم نویسنده ی آن شخص است با آرزوی موفقیت مدیریت وبلاگ:نوشین شیخ زادگان
تمام ماده ای که نسل بشر را به وجود آورده است در یک حبه قند جا می گیرد: اتم ها 99.9999999999999 درصد فضای خالی هستند و به همین دلیل در صورتی که تمامی اتم ها را به گونه ای به هم بفشاریم که فضای خالی میان آنها از بین برود، یک قاشق چای خوری یا حجمی برابر یک حبه قند از این ماده در حدود پنج میلیارد تن وزن خواهد داشت، وزنی 10 برابر مجموع وزن تمامی انسانهایی که در حال حاضر در جهان حضور دارند. این در واقع همان پدیده ای است که در ستاره های نوترونی رخ می دهد و وزن آنها را تا حد غیر قابل باوری افزایش می دهد.
آنچه آینده است می تواند آنچه گذشته بوده است را تغییر دهد: شگفتی جهان کوانتوم به اثبات رسیده است، آزمایش دو جداره که نور را در دو حالت موج و ذره به اثبات می رساند به اندازه کافی عجیب و غیر قابل تصور هست. به خصوص زمانی که اعلام شود مشاهده نور می تواند آن را از موج به ذره و یا برعکس تبدیل کند. اما پدیده های عجیبتر این جهان پس از آزمایش جان ویلر فیزیکدان در سال 1978 خود را نمایان کرد. آزمایش وی نشان داد مشاهده یک ذره در حال می تواند سرنوشت ذره مشابه دیگری در گذشته را متحول سازد.
طبق آزمایش دو جداره در صورتی که هر یک از پرتوهای نوری خارج شده از یکی از شکافهای صفحه آزمایش را مشاهده کنید، در واقع پرتو را مجبور کرده اید خصوصیات ذره ای به خود بگیرد و اگر به هدف برخورد پرتو چشم بدوزید خصوصیت موج گونه به پرتو نور بخشیده اید اما در صورتی که پس از عبور پرتو نور از شکاف به مسیری که از آن ناشی شده است چشم بدوزید آنگاه است که پرتو نور می تواند در هر دوحالت شکل بگیرد.
به بیانی دیگر زمان حال بر گذشته پرتو نوری تاثیر گذاشته است. این آزمایش در آزمایشگاه تنها چند صد هزارم ثانیه به طول می انجامد اما در مشاهده نورهای ناشی از ستاره های دوردست نیز صدق می کند. در واقع مشاهده اکنون ستاره های دوردست می تواند گذشته چند هزار یا میلیون ساله آنها را تغییر دهد.
تقریبا همه جهان گم شده است: می توان به جرات گفت در حدود 100 میلیارد کهکشان در جهان هستی وجود دارد که هر یک از آنها از 10 میلیون تا 10 تریلیون ستاره را در خود گنجانده اند. خورشید زمین در مقایسه با این ستاره های یکی از کوچکترین و ضعیفترین ستاره ها به شمار می رود و حتی می توان نام کوتوله زرد رنگ را بر روی آن گذاشت. در واقع در جهان هستی مقادیر ترسناک و عظیمی از ماده مرئی وجود دارد که انسان تنها قادر به مشاهده دو درصد از آن است.
وجود این حجم ماده به واسطه نیروی گرانش آنها پیش بینی می شود و ماده تاریک نیز که مقدار آن 6 برابر جرم ماده مرئی تخمین زده می شود، نیز بخش نامرئی جهان را تشکیل داده است. وجود انرژی تاریک به عنوان بخشی دیگر از جهان که در واقع مابقی جهان را تشکیل داده است، موضوع را پیچیده تر خواهد کرد، انرژی که با گسترش سریع جهان در ارتباط است و به همراه ماده تاریک همچنان ناشناخته باقی مانده است.
جسم می تواند سریعتر از نور حرکت کند و نور همیشه بسیار سریع حرکت نمی کند: سرعت نور در خلا 300 هزار کیلومتر بر ساعت است با این حال نور همیشه در خلا حرکت نمی کند. برای مثال نور در آب با سرعتی یک سوم سرعت گفته شده حرکت می کند. در واکنش های اتمی برخی از ذرات به سرعت های بسیار بالایی دست پیدا می کنند که بخشی از سرعت نور است و در صورتی که از میان رابطی که سرعت نور را خواهد کاست عبور کنند، در واقع می توانند سریعتر از نور حرکت کنند.
چنین پدیده ای درخششی آبی رنگ از خود به وجود می آورد که به «تشعشعات شرنکوف» شهرت داشته و با بمبهای صوتی قابل مقایسه است. کمترین سرعتی که تا کنون برای نور به ثبت رسیده است 17 متر بر ثانیه یا 61 کیلومتر بر ساعت بوده که به واسطه عبور از میان روبیدیوم منجمد با حرارتی برابر صفر مطلق ایجاد شده است. در این حرارت این ماده حالتی به نام میعان «بوز- انشتین» را تجربه می کند.
تعداد نامحدودی نویسنده مطلب را نوشته و تعداد نامحدودی خواننده آن را می خوانند: بر اساس مدلهای استاندارد کیهان شناسی جهان مرئی با تمامی میلیاردها کهکشان و تریلیون تریلیون ستاره هایش تنها یکی از بی نهایت جهانهایی است که مانند حبابهای صابون در یک اسفنج در کنار یکدیگر قرار گرفته اند. به دلیل بی نهایت بودن آنها می توان هر تاریخچه ممکنی را برایشان در نظر گرفت. اما تعداد تاریخچه های ممکن برای این جهانها متناهی است زیرا تعداد محدودی پدیده و تعداد محدودی نتیجه در بر داشته اند.
تعداد این پدیده ها بسیار زیاد اما متناهی است پس همین پدیده عینی و کنونی که نویسنده این مطلب را نوشته و شما آن را می خوانید، باید بی نهایت بار در زمان رخ داده باشد. شگفت انگیز تر از آن این است که بدانیم نزدیکترین همتای ما در چه فاصله ای از ما قرار گرفته است. این فاصله عددی برابر 10 به توان 10 به توان 28 متر تخمین زده شده است که در صورت علاقمندی به محاسبه آن می توانید از عدد یک و 10 میلیارد میلیارد میلیارد صفر در برابر آن استفاده کنید!
سیاهچاله ها سیاه نیستند: به طور حتم سیاهچاله ها بسیار تاریکند اما سیاه نیستند زیرا این پدیده ها درخشان بوده و به آرامی نور خود را در تمامی طیفهای نوری از جمله نور مرئی به اطراف منتشر می کنند. این تشعشعات که «تشعشعات هاوکینگ» نام دارد نور خود و جرم سیاهچاله ها را به تدریج کاهش داده و با از دست دادن منبع جرم سیاهچاله ها تبخیر می شوند.
سیاهچاله های کوچک در مقایسه با جرمشان و نسبت به سیاهچاله های بزرگتر با سرعتی بالاتر از خود نور منتشر می کنند و بر همین اساس در صورتی که برخورد دهنده بزرگ هادرون بر اساس برخی نظریه ها از خود میکروسیاهچاله هایی تولید کند، آنها به سرعت تبخیر خواهند شد و دانشمندان پس از آن قادر خواهند بود بقایای تابشهای آنها را مشاهده کنند.
تصور بنیادین از جهان مسئول گذشته، حال و آینده آن نیست: بر اساس نظریه نسبیت خصوصی چیزی به نام اکنون، گذشته یا آینده وجود ندارد و قالبهای زمانی به یکدیگر وابسته اند زیرا همه هستی در سرعتی برابر در حرکت است. درصورتی که انسان با سرعتی کاملا متفاوت در حرکت بود شاهد پیر شدن زودهنگام یکی از نزدیکان و یا دیر پیر شدن وی نسبت به دیگران می بود.
ذره ای در اینجا می تواند به صورت آنی بر روی ذره ای در آن طرف جهان تاثیر بگذارد: زمانی که یک الکترون همتای ضد ماده خود یا پوزیترون را ملاقات می کند، هر در درخشش کوچکی از انرژی خنثی می شده و دو فوتون از این برخورد متولد می شوند. ذرات ساب اتمیکی مانند فوتونها یا کوارکها از ویژگی به نام اسپین برخوردارند که به مفهوم چرخش است، اما این ذرات در واقع حرکت چرخشی ندارند اما به گونه ای رفتار می کنند که انگار در حال چرخشند.
جهت اسپین فوتونها در زمان تولد در برابر یکدیگر بوده و در نتیجه خنثی می شوند. با توجه به رفتارهای غیر قابل پیشبینی کوانتومی گفتن اینکه کدام فوتون در مسیر چپگرد و کدام یک در مسیر راستگرد حرکت خواهد داشت غیر ممکن است و در واقع تا زمانی که یکی از آنها مشاهده نشود، هر دو در هر دو جهت حرکت خواهند داشت اما به محض اینکه یکی از آنها مشاهده شود جهت راست یا چپگرد را به خود گرفته و به هر جهتی که حرکت کند، همتایش در مسیر متضاد آن حرکت خواهد کرد. این واقعیتی است که در آزمایشها به اثبات رسیده است.
هرچه سریعتر حرکت کنید سنگینتر می شوید: در صورتی که بسیار سریع بدوید به صورت لحظه ای و نه دائم، سنگین وزن خواهید شد. سرعت نور مرز سرعت در جهان است در این صورت زمانی که جسمی با سرعتی نزدیک به نور در حرکت است و شما به آن نیرویی وارد کنید، به سرعت آن نخواهید افزود بلکه تنها به آن انرژی اضافی وارد کرده اید که این انرژی باید در جایی قرار بگیرد. بهترین مکان برای قرارگیری این انرژی جرم جسم است.
بر اساس قانون نسبیت جرم و انرژی با یکدیگر برابرند پس هر چه انرژی وارد شده بیشتر باشد جرم افزایش پیدا خواهد کرد. البته این افزایش وزن در انسان قابل چشم پوشی بوده و درعین حال غیر قابل انکار است.
به اطراف خود نگاه كنيد . حركت هاي بسياري وجود دارد .
همه تغييرات و همه پديده ها حاصل حركت اند. براي انجام هر كاري حركت انجام مي شود. به عبارت ديگر، انجام كار بدون حركت غير ممكن است.
مسافت:
براي رفتن از يك محل به محل ديگر ، معمولاً مسيري را مي پيماييم كه خط راست نيست. در اين حركت ها، مجبوريم مانع ها را دور بزنيم . در نتيجه مسيري طولاني تر را مي پيماييم.
در حركت از يك شهر به شهر ديگر نيز وجود مانع هاي طبيعي ، مانند تپه، رودخانه و درياچه باعث مي شود كه انسان مسيرهاي طولاني تري از فاصله مستقيم ميان ميان دو محل را بپيمايد.
توجه:
جابه جايي:
اگر نقطه شروع حركت (مبدأ) را به نقطه پايان (مقصد) وصل كنيد، در واقع جابه جايي مشخص شده است.
نكته:
نكته:
مثال:
جابه جايي و مسافت طي شده توسط اين متحرك را محاسبه كنيد.
جابه جايي و مسافت ، هر دو از جنس طول هستند و هر دو را با واحد متر (m) اندازه گيري مي كنيم.
اما واحد هاي ديگري نيز براي اندازه گيري طول وجود دارد كه مهم ترين آنها در جدول مقابل آورده شده است.
براي اندازه گيري فاصله هاي بسيار دور مانند فاصله بين ستارگان و كهكشان ها واحدي به نام سال نوري به كار برده مي شود.
يك سال نوري برابر است با مسافتي كه نور در طول يك سال مي پيمايد.
سرعت
سرعت: مسافتي است كه متحرك در واحد زمان (يعني در يك ثانيه) مي پيمايد.
سرعت به دو عامل بستگي دارد:
1) مسافت طي شده (X) كه معمولاً با دو واحد (m) و كيلومتر(km) مي باشد. سرعت با مسافت طي شده رابطه مستقيم دارد. يعني در يك زمان معين ، هر چه مسافت طي شده توسط يك متحرك بيشتر از متحرك ديگر باشد سرعت آن جسم بيشتر است.
2) مدت زمان(t) كه معمولا با واحدهاي ثانيه (s) ، دقيقه(min) و ساعت(h) قابل اندازه گيري است. سرعت با زمان رابطه عكس دارد، يعني براي طي يك مسافت مشخصي، هر چه مدت زمان طي شده توسط يك متحرك كمتر از متحرك ديگر باشد. سرعت آن بيشتر است.
با توجه به عوامل ذكر شده ، سرعت (v) را به صورت زير محاسبه مي كنند.
يك راه ساده:
براي به دست آوردن هر يك از كميت ها ، كافي است انگشت خود را بر روي مورد خواسته شده بگذاريد و عمليات رياضي باقي مانده را به دست آوريد.
- اگر واحد اندازه گيري مسافت، متر(m) و واحد اندازه گيري زمان، ثانيه(s) باشد، واحد اندازه گيري سرعت متر بر ثانيه است.
- اگر واحد اندازه گيري مسافت، كيلومتر(km) و واحد اندازه گيري زمان، ساعت(h) باشد، واحد اندازه گيري سرعت كيلومتر بر ساعت است.
براي تبديل كيلومتر بر ساعت به متر بر ثانيه عدد مورد نظر را بر 6/3 تقسيم مي كنيم.
- هرگاه سرعت متحركي كه بر روي خط راست حركت مي كند، در تمام لحظه ها يكسان باشد حركت آن يكنواخت است و نمودار مكان- زمان به صورت يك خط راست است.
- چون در حركت يكنواخت سرعت ثابت است ، نمودار سرعت - زمان به صورت يك خط راست موازي محور زمان است.
امروزه بشر، با استفاده از علم و فناوري پيشرفته خود وسايل نقليه اي مي سازد كه فاصله هاي بسيار طولاني را با سرعت هاي بسيار زياد در زماني كوتاه مي پيمايد . مثل هواپيماهاي مسافربري كنكورد با حمل صدها مسافر با سرعتي بيشتر از سرعت صوت(حدود 2000 كيلومتر بر ساعت) پرواز مي كند.
براي اندازه گيري فاصله هاي بسيار دوري كه امكان اندازه گيري با ابزارهاي معمولي وجود ندارد از راههاي مختلفي استفاده مي شود. به طور مثال براي اندازه گيري فاصله زمين تا ماه از روش زير استفاده مي شود.
فضانورداني كه به كره ي ماه سفر كرده اند ، در سطح ماه آينه اي كار گذاشته اند. از زمين پرتوهاي نور ليزر بر اين آينه تابيده مي شود تا پس از بازتاب به زمين برگردد. آن گاه زمان رفت و برگشت نور را با زمان سنج هاي بسيار دقيق اندازه گرفته و آن را نصف مي كنند و در عدد 000/300 (سرعت نور بر حسب كيلومتر بر ثانيه) ضرب مي كنند. دانشمندان با استفاده از اين روش، فاصله زمين تا ماه را 000/380 كيلومتر اندازه گرفته اند.
براي اندازه گيري عمق آب اقيانوس ها از روش زير استفاده مي شود.
يك موج فراصوتي از سطح آب به اعماق آب فرستاده مي شود. اين موج با برخورد به كف اقيانوس به سطح آب بازمي گردد زمان رفت و برگشت موج اندازه گيري شده و بر 2 تقسيم مي شود. سپس در عدد 1450 (سرعت انتشار صوت در آب) ضرب مي شود و به اين صورت عمق آب اقيانوس محاسبه مي شود.
شتاب:
به اين اتومبيل در حال حركت دقت كنيد. عقربه سرعت سنج در هر لحظه عددي را نشان مي دهد يعني سرعت اتومبيل هميشه ثابت نيست.
هنگامي كه سرعت يك متحرك در حال تغيير است مي گوييم داراي شتاب است.
شتاب (a) نشان دهنده ي تغييرات سرعت در واحد زمان(در يك ثانيه) است.
شتاب از رابطه ي زير بدست مي آيد. ) مي باشد.
وقتي اتومبيل مسير مستقيمي را مي پيمايد و عقربه سرعت سنج آن عدد ثابتي را نشان مي دهد، يعني سرعت حركت اتومبيل ثابت است و تغيير نمي كند. در اين حالت شتاب حركت صفر است.
وقتي عقربه سرعت سنج از عددي به عدد ديگر تغيير مي كند. يعني سرعت حركت اتومبيل تغيير مي كند و حركت شتابدار است. در اين صورت اگر سرعت حركت مرتبا در حال افزايش باشد، حركت شتابدار از نوع تند شونده است وشتاب مثبت است. و اگر سرعت اتومبيل مرتبا در حال كاهش باشد، حركت اتومبيل شتابدار از نوع كند شونده بوده و شتاب منفي است.
نمودار سرعت – زمان را براي حركت اين اتومبيل رسم مي كنيم.
در مسير AB سرعت ثابت است پس حركت يكنواخت بوده، يعني شتاب صفر است.
در مسير BC سرعت در حال كاهش است. پس حركت شتابدار از نوع كند شونده است.
مثال: اتومبيلي از حال سكون شروع به حركت كرده و در مدت 10 ثانيه سرعت آن 30 متر بر ثانيه مي رسد.
الف) شتاب حركت اتومبيل چند متر بر مجذور ثانيه است؟
ب) شتاب حركت از چه نوعي است؟
قانون اول نيوتون بيان مي كند.
اجسام تمايل دارند حالت اوليه خود را حفظ كنند يعني اگر ساكن هستند در حالت سكون باقي بمانند و اگر در حال حركت هستند به حركت خود به طور يكنواخت با سرعت ثابت ادامه دهند. حال اگر بخواهيم جسم ساكني را به حركت در آوريم يا سرعت متحرك را كاهش يا افزايش دهيم بايد به آن نيرو وارد كنيم. نيرو با ايجاد شتاب باعث تغيير سرعت مي شود.
قانون دوم نيوتون بيان مي كند.
يعني
نكته:
- اگر نيرويي كه بر جسم در حال حركت وارد مي شود با جهت حركت جسم هم جهت باشد ، سرعت آن را افزايش مي دهد.
- اگر نيرويي كه بر جسم در حال حركت وارد مي شود با جهت حركت جسم مخالف باشد، سرعت آن را كاهش مي دهد.
شما هنگامي كه در اتومبيل نشسته ايد، شتاب افزاينده يا كاهنده را به خوبي حس مي كند. در هنگام شتاب افزاينده يعني وقتي راننده گاز مي دهد، احساس مي كنيد كه بدن شما به پشتي صندلي فشرده مي شود. اما در هنگام شتاب كاهنده يعني در هنگام ترمز كردن، احساس مي كنيد كه به جلو پرتاب مي شود.
كارخانه هاي سازنده اتومبيل هاي سواري، گاهي براي نشان دادن قدرت اتومبيل و ميزان شتاب آن از عددي به نام (صفر تا صد) استفاده مي كنند . هر چه صفر تا صد اتومبيل كم تر باشد يعني قدرت و شتاب اتومبيل بيشتر است.
مثال:
1) جسم بر روي سطح كشيده مي شود ولي ساكن مي ماند.
حالت اول: اگر به جسم نيروي كوچكي وارد كنيم ، جسم ساكن مي ماند. نيروي اصطكاك در خلاف جهت به جسم نيرو وارد مي كند و جلوي حركت جسم را مي گيرد.
به اين نيروي اصطكاك ، نيروي اصطكاك ايستايي گفته مي شود.
در اين حالت نوع دوم نيروي اصطكاك را بايد بررسي كنيم.
2) جسم بر روي سطح در حال حركت است.
به اين نيروي اصطكاك ، نيروي اصطكاك جنبشي گفته مي شود.
عوامل موثر بر نيروي اصطكاك:
الف- نيروي عمودي تكيه گاه كه مقدار اين نيرو هميشه برابر نيروي وزن است.
ب- جنس سطح تماس دو جسم :
صاف يا زبر بودن سطح
رطوبت
1) هر چه نيروي تكيه گاه(يا نيروي وزن جسم) بيشتر باشد، بايد نيروي بيش تري براي جابه جايي آن به كاربرد يعني نيروي اصطكاك بين دو سطح افزايش مي يابد.
2) هر چه سطح تماس بين دو جسم ناصاف تر باشد، اصطكاك بيش تري بين دو سطح وجود دارد بنابراين براي جابه جايي جسم بايد نيروي بيشتري وارد كرد.
3) رطوبت باعث مي شود دو سطح با يكديگر تماس كمتري داشته باشند، در نتيجه نيروي كمتري براي جابه جايي جسم لازم است.
بسیار شسته و رفته و زیبا
رو راست باشید و به ترتیب جلو برویم، بیشتر از یک دقیقه طول نمی کشد. به ترتیب به پرسش ها پاسخ دهید.
قبل از پاسخ دادن، قول دهید که پرسش ها را از قبل نخوانید.
وقت شما هدر نمی رود (هم فال و هم تماشا)
- عدد تعداد شکلات در هفته را ضرب در 2 بکنید.
- جمع آن را به علاوه 5 کنید.
- جمع را ضربدر 50 کنید.
- اگر امسال از تولدتان گذشته جمع را به عدد1762اضافه کنید.
- در غیر این صورت جمع را به 1761 اضافه کنید.
-حالا جمع کل که چهار رقمی است از سال تولد میلادی خودتان کسر کنید.
.
شما به یک عدد سه رقمی رسیده اید
دو شماره بعد سن شماست.
ما به جایی رسیدهایم که که بدون حل کردن برخی از مشکلات و مسایل فیزیک، نمیتوانیم در مورد حقایق و پدیدههای جالب و شگفتانگیز دیگر فیزیکی، اطلاعات بیشتری کسب کنیم. برای درک مفاهیمی مثل خاستگاه و بنیاد جهان هستی، سرنوشت نهایی سیاهچالههای فضایی یا امکان سفر در زمان، نیاز داریم که بدانیم جهان هستی چگونه ادامهی حیات میدهد.
تلاش برای یگانهسازی این دو تئوری، موانع تکنیکی فنی و مفهومی وحشتناکی را بر سر راه بهترین نظریهپردازان فیزیک در طول دهههای گذشته قرار داده و آنان را به چالش کشیده است. برای مثال از آنجایی که جاذبه، خودش را به عنوان یک عامل ایجاد انحراف در فضای چهاربعدی زمان-مکان معرفی میکند، پذیرش نظریهی کوانتومی در مورد جاذبه ایجاد مشکل میکند. از یک جهت، این به معنای پذیرش شک و تردید هایزنبرگ در مورد فرضیات موجود راجع به زمان – مکان به شکل فینفسه است که قطعاً مشکلساز خواهد بود.
اما ممکن است این تردیدها، یک معنای دیگر هم داشته باشند و آن به معنای وجود یک مشکل در رابطه با گرایش و رویکرد ما نسبت به قضیه است. شاید ما نباید مفهوم جاذبه را به تنهایی بررسی کنیم. اکثر تلاشهایی که برای یکسانسازی نظریات موجود در مورد جاذبه انجام شدند، خود منجر به این گشتند که تعریف کیفیت و کمیت جاذبه، وارد یک بحث و میدان جدید شود که به ناچار همهی نیروهای طبیعت مانند همهی اجزای زیراتمی را به یک چارچوب تئوریک محدود میکند. این ایدهیی است که برخی از فیزیکدانها آن را “تئوری همهچیز” میخوانند.
نظریهی جدیدی که در حال حاضر مطرح میشود، نظریهی “فرا-رشتهای” است که به وجود حلقههای کوچک و ریز رشتهیی اتمی به عنوان سازندهی همهی مواد حکم میدهد. فرضیهی دیگری که وجود دارد و به تئوری ام مشهور است هنوز کمی پیچیده و مبهم به نظر میرسد و میتواند به عنوان لایهیی که در ابعاد وسیعتر فضایی حرکت دارد، تصویر شد. اما مرحله و روند پیشرفت در این نظریهها در بهترین حالت، اینگونه جمعبندی میشود که هیچ کس دقیقاً به یاد نمیآورد وجود حرف “M” در نظریهی ام، دقیقاً به چه دلیلی است و چه واژهیی را تداعی میکند. راه درازی در پیش است…
۲) آیا “ضدجاذبه”ی اینشتین واقعاً یک اشتباه بود؟
این شرط اضافه در فرضیهی نسبیت، به فضا یک خاصیت تدافعی نسبت میدهد به این معنا که فضا خودش را دفع میکند، گستردهتر میشود و هرچه سریعتر این روند افزایش گستردگی ادامه مییابد. اینشتین این عامل به ظاهر بیارزش را اضافه کرد چرا که تصور میشد جهان هستی ثابت است و بیحرکت. در نتیجه نیاز بود تا نیرویی وجود داشته باشد و قدرت کشش جاذبهای زمین را بالانس و دچار تعادل کند که مواد موجود بر روی زمین، کوچک و کوچکتر نشوند.
اما در دههی ۱۹۲۰، ادوین هابل کشف کرد که جهان هستی خود به خود در حال گسترش و افزایش است. در نتیجه اینشتین نیز نظریهی “تعادل انتظامی گیتی” را به دلیل ترس، پس گرفت!
اما به نظر میرسد این ایده نباید محو شود. نظریهی کوانتومی میدانها، ثابت میکند که حتی فضاهای خالی نیز با انرژی زیاد در حال طغیان و جنب و جوش هستند. در واقع همان تاثیر جاذبهای g=۱۰ که نظریهی ضدجاذبهی اینشتین را توصیف میکند. این نظریه در مورد قدرت دافعه (که در مقابل جاذبه مطرح میشود) مقداری گنگ و مبهم است اما به آن یک ارزش تخمینی میدهد.
تقریباً ۱۰ سال پیش، فضانوردان متوجه شدند که سرعت گسترش ابعاد جهان هستی در حال افزایش است و در نتیجه نظریات آزمایش خود در مورد نیروی ضدجاذبه را مطرح کردند. در عین ناباوری و سرگردانی فیزیکدانها هم این فضانوردان، قدرت ضدجاذبه را شامل ۱۲۰ نیرو دانستند که ۱۰ بار از مقدار پیشبینیشدهی قبلی کوچکتر است.
این نتیجه، بسیار گمراهکننده و عجیب است. اگر تعادل برقرار شده میان جاذبه و دافعه، مقداری برابر با صفر بود، در نتیجه یکی از قوانین عمیق و مهم طبیعی در موردش صدق میکرد اما یک عدد غیرصفر که تازه با تئوری ابتدایی نیز غیرقابل مقایسه شناخته شده را نمیشود تعبیر کرد.
برای وخیمتر کردن شرایط، کیهانشناسان به ایدهیی علاقهمند شدند که نیروی دافعهی بسیار قوی و بزرگی در اولین مرحلهی تفکیک پس از انفجار بزرگ یا Big Bang را مطرح میکند چرا که این نظریه، سناریوی جذاب و محبوب مربوط به زمین غیرمسطح و در حال افزایش حجم را تایید میکند. با توجه به این تئوری، جهان هستی پس از تولد و شکلگیری، با سرعتی غیرقابل باور توسط یک عامل قدرتمند و عظیم، تغییر حجم داد و این نیرو را قدرت ضدجاذبه یا دافعه ایجاد نمود.
در نتیجه اگر بخواهیم دلیل و برهانی بر این افزایش حجم سریع و روزافزون بیابیم، به نظریهیی نیاز داریم که توضیح دهد چرا ضدجاذبه در ابتدا بسیار قوی و شدید بود، سپس با شتاب و سرعت کاهش مقدار پیدا کرد و سپس به مقداری در حوالی صفر رسید. به عبارت دیگر، ما میخواهیم بدانیم که چرا نیروی ضدجاذبه، تقریباً در اولین فازهای شکلگیری جهان هستی حذف و محو شد اما به طور کلی از بین نرفت؟
یک احتمال این است که نیرو بر اثر گذشت زمان، محو میشود. احتمال دیگر میتواند این باشد که نیرو در فضا تغییر میکند و در نتیجه ممکن است از ورای دوربین تلسکوپهای ما، همه چیز بسیار بزرگتر از آنچه هستند نشان داده شوند. اگر اینگونه است، در نتیجه هر جسمی در آن منطقه، با سرعت در کهکشانها و ستارههای دیگر پخش و متلاشی میشد و در نتیجه اصلاً هیچ ناظری نمیتوانست حضور داشته باشد تا نیرو را اندازه بگیرد.
آنچه که ما نیاز داریم، یک تئوری است که قدرت نیروی دافعه یا ضدجاذبه را به اندازهی بخشی از قدرت همهی نیروهای موجود در طبیعت برای ما تعریف کند. متاسفانه به نظر نمیرسد که تئوریهای موجود مثل تئوری فرارشتهیی یا تئوری “ام”، این میزان خاص را مشخص کنند و مقدار کمی که باقی میماند هم همچنان ناشناخته و اسرارآمیز خواهد بود. در نتیجه باید دوباره به سوال یک رجوع کنیم!
مثلاً هیچ دلیل منطقی نمیتوان یافت برای پاسخ به این سوال که چرا مثلاً جهان هستی فقط دو بعد ندارد. چندصد سال پیش، ادوین آبوت اثری به نام “زمین مسطح” نوشت که در آن جهانی دوبعدی را تصویر کرد. جهانی که در آن اجسام و موجودات حیات خود را تنها بر روی “سطح” ادامه میدادند. اما فیزیک جهان دوبعدی با فیزیک جهان ما بسیار متفاوت خواهد بود. برای مثال در فضای دو بعدی، امواج به شفافیت انتشار در فضای سه بعدی، پخش نمیشوند و باعث ایجاد انواع مشکلات در سیگنالرسانی و انتقال اطلاعات میگردند. و نیز از آنجایی که زندگی آگاهانه، به فرآیند انتقال درست و صحیح اطلاعات بستگی دارد، در نتیجه این تفاوتها کافی خواهند بود برای اینکه مشاهدات ما را تنها در حد مناطقی ناشناخته محدود نگاه دارند.
تصور کردن فراتر از سه بعد نیز مشکلات مختلفی به همراه خواهد داشت. در چنین حالتی، سیستمهای نجومی و سیارهیی غیرممکن میشوند چرا که عکس قانون جاذبه یعنی قانون قدرتهای افزایشی به وجود خواهد آمد. در نتیجه به نظر میرسد که جهان سه بعدی تنها جهانی است که وجود دارد و فیزیکدانها میتوانند دربارهاش بنویسند. اما نکات ریزی وجود دارد که باعث میشود این فرضیه با شک و تردید همراه باشد.
شاید فضا سه بعدی نیست و تنها اینگونه برای ما نشان داده میشود. شاید فضا ۹ یا ۱۰ بعد دارد و حتی ابعاد بیشتر! برخی از تئوریهایی که قصد یکپارچهسازی نیروهای طبیعت را دارند مانند فرضیهی فرا-رشتهیی، امکان وجود تعداد ابعاد بیشتری نسبت به آنچه که ما میبینیم را رد نمیکنند.
دلیلشان نیز این است که بسیاری از معادلاتی که برای توصیف وضعیت موجود به کار میروند، با در نظر گرفتن تعداد بیشتر ابعاد، نتایج بهتری میدهند! در نتیجه نمیتوان آن را کاملاً بیمعنی دانست. ابعاد اضافی فضا، سابقهی حل بسیاری از مشکلات و مسایل حلناشدنی فیزیک را دارند. برای مثال اینشتین برای توصیف کردن جاذبه، به یک بعد اضافی نیاز داشت و آن، زمان بود. و تئودور کالوتزا نیز یک بعد به سه بعد اثبات شده اضافه کرد چرا که میخواست نظریات جاذبه را با فرضیات ماکسول در مورد الکترومغناطیس، همگون سازد.
مطمئناً ما نمیتوانیم بعد چهارم را ببینیم اما این هم احتمالاً یک دلیل دارد. این بعدهای اضافه، میتوانند بسیار کوچک و فشرده شوند. یک لولهی پلیمری آب را از دور در نظر بگیرید. مانند یک خط دراز و معوج به نظر میرسد. از یک بعد نزدیکتر آن را نگاه کنید. به شکل تیوب یا لوله دیده میشود. اما آنچه که در حقیقت این لوله را میسازد، یک سطح دایرهیی شکل کوچک است که دور محیط لوله چرخیده است. به طور مشابه، بعد چهارم نیز میتواند چنین لولهیی باشد که دور فضای سهبعدی میچرخد اما آنقدر کوچک است که دیده نمیشود.
در نتیجه تصور کردن ابعاد بسیار زیادتری که اینگونه در فضا پنهان شدهاند، به راحتی ممکن است. اما متاسفانه نظریهی فرا-رشتهیی هنوز دقیقاً سه بعد گشودهشده را تایید نمیکند در نتیجه برای تصور ما نسبت به جهان هستی هم تعریف درستی نمیتوان ارایه داد.
اما برای تصور کردن یک بعد جدید، راههای دیگری هم هست. فرض کنید نیروهای فیزیکی بتوانند نور و جسم را به یک صفحهی سهبعدی مسطح یا ورقیشکل تقلیل دهند و محدود کنند در حالی که به برخی پدیدههای دیگر فیزیکی اجازه میدهند تا وارد بعد چهارم شوند. ساکن شدن سطوح دو بعدی به جای اجسام سهبعدی در فضاهای مشخص باعث میشود تا هر جسم و پدیدهیی به شکل طرح و نقشهاش نشان داده شود. مثلاً ما یک توپ کرهیی شکل را به صورت دایره ببینیم! به طریق مشابه، ممکن است ادعا شود که ما در حال حاضر تنها تصویری سه بعدی از اجسام و مفاهیمی را میبینیم که در واقع چهاربعدی هستند.
اما فضای “سه لایهای” ما میتواند تنها در چهار بعد نیز محدود نشود. لایههای قابل کشف دیگری نیز میتوانند وجود داشته باشند که در فضای چهاربعدی حضور دارند. اثبات این فرضیه، انجام آزمایشهایی تازه را میطلبد که وجود بعد چهارم را نیز به ما نشان دهد. اما این نظریه وجود دارد که برخورد لایههای چندبعدی در مقیاسهای اینچنینی میتواند به تکرار شدن “انفجار بزرگ” منجر گردد در نتیجه حضور ما بر روی کرهی زمین شاید اصلاً موید همین مطلب باشد که فضا واقعاً سهبعدی نیست!
اما اینگونه درگیر شدن با تار و پودهای زمان، به سرعتی مشابه سرعت نور نیاز دارد که شاید در تئوری قابل اثبات و ممکن باشد اما به یک شاهکار بزرگ مهندسی نیاز دارد، حتی اگر به بودجه و هزینههایش فکر نکنیم. اما سفر در زمان به سمت عقب، مشکلات بزرگتری خواهد داشت. نسبیت، این فرضیه را تایید نمیکند که یک جسم ناظر بتواند در دو بعد زمان-مکان سفر کند و به عقب هم برگردد. اما در همهی داستانها و سناریوها، چنین شرایط خارقالعادهیی نیز در نظر گرفته شده است.
یکی از راههای سفر به عقب در زمان، استفاده از یک “کرمچاله” فضایی خواهد بود. تئوریسینها معتقدند چنین تونل یا دروازهی ستارهیی که دو نقطه را در ابعاد زمان – مکان به یکدیگر متصل کند، وجود دارد. اگر یکیشان را پیدا کنید و داخلش بپرید، چند لحظهی بعد از نقطهای دیگر در جهان هستی سردر خواهید آورد. آنها معتقدند اگر چنین چالهیی وجود داشته باشد، میتوان آن را با ماشین زمان نیز مطابق و هماهنگ کرد. میتوانید از طریق آن سفر کنید و نه تنها از یک مکان دیگر سر دربیاورید، که وارد یک زمان دیگر نیز بشوید. این “زمان” میتواند در گذشته یا آینده باشد.
اگر امکان سفر به گذشته وجود داشته باشد، انواع پارادوکسها و تضادها نیز اتفاق خواهند افتاد. مانند معمای یک مسافر زمان که به سالهای گذشته میرود و مادرش را وقتی یک کودک است، به قتل میرساند. از این تضادها میتوان گریخت اگر اصرار بورزیم و بدانیم که هیچ چیز نمیتواند قانون علت و معلول و کنش و واکنش را از بین ببرد. اما سفری دوطرفه در مسیر زمان، هنوز پیچیده و غیرقابل هضم است.
برای بسیاری از فیزیکدانها، این مساله بسیار غیرعقلانی است. استفان هاوکینگز نظریهی “تخمین محافظت از تسلسل وقایع” را مطرح میکند و معتقد است که یک نیرو یا عامل خاص باعث میشود تا اجسام فیزیکی یا نیروها نتوانند به گذشته برگردند. این مساله شاید به دلیل موانع و سدهای فیزیکی اساسی بر سر راه ساخت ماشین زمان اتفاق میافتد. برای مثال انرژی خلاء کوانتومی در صورتی که هیچ محدودیتی برای ورود به حفرههای ماری فضا نداشته باشد، طغیان خواهند کرد و دفع خواهند شد.
این مساله همچنان لاینحل باقی مانده اما موضوعی است که بسیاری از مردم، وقت و تلاش خود را صرف آن میکنند. همانطور که هاوکینگز اشاره کرده، صرف هزینه برای تحقیق در مورد سفر به زمان بسیار سخت است. در نتیجه به نظر میرسد برهان یا تکذیبیهیی برای حل این مساله، خود به مشکلات عمومی دیگر منجر شود. مانند طرح یک نظریهی رامشدنی و قابل دسترسی در مورد جاذبهی کوانتومی.
در همه این موارد نیروی دست یا نیروی پای شخص باعث حركت ، جابه جایی، تغییر شكل یا تغییر جهت جسم می شود.
تعاریف:
نیرو عاملی است كه باعث حركت اجسام ساكن می شود.
نیرو عاملی است كه باعث توقف اجسام متحرك می شود.
نیرو عاملی است كه باعث تغییر جهت اجسام می شود.
نیرو عاملی است كه باعث تغییر شكل اجسام می شود.
اقسام نیرو:
نیروی تكیه گاه
نیروی الكتریكی
نیروی گرانش:
چرا این سیب به سمت پایین سقوط كرد ؟ چرا به طرف بالا نرفت؟ چه عاملی باعث شد كه سیب به سمت زمین كشیده شود؟ و هزاران سوال دیگر.
این قانون را در قسمت های پایانی این فصل به طور كامل توضیح می دهیم.
آیا مداد خود به خود می تواند رو به بالا حركت كند؟ خیر . برای بلند كردن آن باید نیرویی رو به بالا وارد كنیم.
هر جسمی كه رها شود، به سمت پایین حركت می كند. این موضوع، به علت وجود نیروی جاذبه زمین است.
به نیروی جاذبه زمین، نیروی گرانش نیز گفته می شود.
و آنها را به سمت زمین می كشد . به همین علت است كه اجسام بر روی سطح زمین وزن دارند.
وزن (W) = نیروی گرانشی است كه از طرف زمین بر آن جسم وارد می شود.
و در فضاهای دور دست اجسام تقریبا در حالت بی وزنی قرار می گیرند.
چرا جسم ها نمی افتد؟ میله نیرویی در جهت مخالف نیروی وزن به جسم ها وارد می كند و مانع از افتادن جسم ها می شود.
هر چه نیروی وزن جسم ها بیش تر باشد، نیرویی كه از طرف میله نیز وارد می شود، بیش تر است.
هر چه تعداد بچه هایی كه سوار قایق می شوند، بیشتر باشد، فرو رفتن سطح آب نیز بیش تر خواهد بود در نتیجه نیرویی كه رو به بالا به قایق وارد می شود نیز بیش تر خواهد بود.
به نیرویی كه تكیه گاه بر جسمی كه روی آن قرار دارد وارد می كند، نیروی تكیه گاه (N) می گوییم.
نكته: هر چه وزن جسم بیش تر باشد ، نیروی تكیه گاه نیز بیش تر خواهد بود. نیروی تكیه گاه برابر نیروی وزن جسم و در جهت مخالف آن است.
نیروی اصطكاك:
3) شخصی در زمینی هموار جسم را هل می دهد. به محض اینكه دست از هل دادن بر میدارد. بعد از مدتی جسم می ایستد.
4) اتومبیلی در مسیر افقی در حال حركت است به محض آنكه ترمز گرفته می شود بعد از مدت كوتاهی می ایستد.
در تمام این موارد، نیرویی در خلاف جهت حركت، به جسم وارد می شود. این نیرو، اصطكاك نام دارد.
نیروی اصطكاك را در دو حالت بررسی می كنیم.
1) جسم بر روی سطح كشیده می شود ولی ساكن می ماند.
حالت اول: اگر به جسم نیروی كوچكی وارد كنیم ، جسم ساكن می ماند. نیروی اصطكاك در خلاف جهت به جسم نیرو وارد می كند و جلوی حركت جسم را می گیرد.
به این نیروی اصطكاك ، نیروی اصطكاك ایستایی گفته می شود.
در این حالت نوع دوم نیروی اصطكاك را باید بررسی كنیم.
2) جسم بر روی سطح در حال حركت است.
عوامل موثر بر نیروی اصطكاك:
الف- نیروی عمودی تكیه گاه كه مقدار این نیرو همیشه برابر نیروی وزن است.
دید کلی
اما در دینامیک علتهای حرکت مورد توجه قرار میگیرند. یعنی هر ذره یا جسم همواره در ارتباط با محیط اطراف خود و متأثر از آنها فرض میشود محیط اطراف حرکت را تحت تأثیر قرار میدهد. به عنوان مثال فرض کنید، جسمی با جرم معین بر روی یک سطح افقی در حال لغزش است. در این مثال سطح افقی به عنوان یکی از محیطهای اطراف جسم با اعمال نیروی اصطکاک در مقابل حرکت جسم مقاومت میکند. عوامل مؤثر بر حرکت
قوانین حرکت
قانون اول
قانون دوم
قانون سوم
قضیه کار و انرژی
در حالت اول که سرعت جسم افزایش پیدا میکند، اصطلاحا گفته میشود که کار انجام شده ، سبب ذخیره انرژی در جسم میشود. اما در حالت دوم ما با صرف انرژی و انجام کار ، سرعت جسم را کاهش میدهیم. از اینرو انرژیی که وابسته به سرعت جسم بوده و انرژی جنبشی نام دارد، تعریف میشود و قضیه کار و انرژی جنبشی بیان میکند که کار انجام شده بر روی جسم متناسب با تغییر انرژی جنبشی آن است.
مکانیک لاگرانژی و حرکت جسم صلب
در مکانیک لاگرانژی ابتدا کمیتی به عنوان لاگرانژی (و یا هامیلتونین که برابر با تفاضل انرژی پتانسیل از انرژی جنبشی است) که به صورت مجموع انرژی جنبشی و انرژی پتانسیل جسم تعریف میشود، محاسبه میگردد. و با قرار دادن آن در معادلات لاگرانژ ، معادله حرکت جسم حاصل میشود.
جسمی است.تحقیقات وسیع او درباره ی سیاه چاله ها و نسیبیت و
گرانش آنقدر گسترده و با اهمییت است که حوزه ی کار بسیاری از
دانشمندان دیگر اثر گذاشته است. برای مثال نظریه ی مهباگ او همواره
مورد بحث کیهان شناسان است. او از22 سالگی به بیماری درمان ناپذیر
کاهیدگی عضلات دچار شد و از آن زمان با بدنی علیل و ذهنی نیمه فلج
روی صندلی چرخدار نشسته است هاوکینگ به مسافرت های زیادی رفته
و سخنرانی های بسیار ایراد کرده و کتابهایی نیز نوشته است.کتاب
تاریخچه ی زمان که در سال 1988 نوشت در ردیف کتاب های علمی پر
فروش جهان قرار دارد. هاوکینگ در سال 1979 استاد کرسی ریاضیات
دانشگاه کمبریج شدواین مقامی است که پیش از آن دانشمندی مثل
نیوتون در اختیار داشته است. در سال 2007 میلادی هاوکینگ اعلام کرد
تمایل دارد به فضا سفر کرده و بی وزنی را تجربه کند. او نمی توانست به
دلیل شرایط جسمانی اش به فضا برود بنا براین سوار بر هواپیمای
مخصوص ناسا(سازمان هوا نوردی آمریکا)برای تمرین های فضائی شد که
به مناطق فوقانی جو می روند. این هواپیماها پس از اوج گرفتن سقوت
می کنند.هاوکینگ با درک نسبییت عام انیشتین آن را تجربه کرد.
ناظر ميتواند از نقط مختلف در فضا مسير حركت ذرات را مشاهده كند
توپهاي نيوتن
--------------------------------------------------------------------------------
به انيميشن ذيل دقت كنيد
با نزديك بردن شمايل ماوس به روبان قرمز، روبان سعي ميكند از شمايل دور شود و اين موضوع موجب ايجاد «حركتهاي موجي» در ساير نقاط روبان ميگردد.
اگر تاكنون فكر ميكردهايد انتگرال موضوعي پيچيده و دشوار است، اميدوارم با تماشاي اين انيميشن نظرتان تغيير يابد.
بردار مكان و بردار جابجايي
به نظر من كه خيلي جالبه مخصوصاً براي آن دسته از بچه هايي كه با مفهوم شتاب صفر و يا منفي مشكل دارند يا كلاً فرق شتاب و سرعت را راحت درك نكردن.
رابطهي «طول موج» با L
رابطهي بين «طول موج» و «طول مؤثر»
ريزسنج وسيلهاي است كه دقيقتر از كوليس بوده و معمولاً براي دقت هاي بالا بكار ميرود. اين وسيله كه در شكل (4) نشان داده شده است، از يك استوانه ثابت مدرج و يك استوانه متحرك مدرج - كه ميتواند روي استوانه ثابت مدرج بچرخد و جابجا شود – و يك كمان فلزي متصل به استوانه ثابت تشكيل شده است. گام ريزسنج عبارت است از جابجايي استوانه متحرك در طول استوانه ثابت به ازاي هر دو چرخش و به نحوه طراحي و دقت دستگاه بستگي دارد. گام ريزسنج ميتواند 1 ميليمتر يا 5/0 ميليمتر باشد. هرگاه استوانه متحرك به 50 قسمت تقسيم شده باشد با چرخاندن استوانه متحرك به اندازه دو دور كامل دهانه يك ميليمتر جابجا ميشود (گام 5/0 ميليمتر) و در نتيجه 100 قسمت از استوانه متحرك معادله 1 ميليمتر از استوانه ثابت (خطكش ثابت) ميباشد. بنابراين دقت دستگاه يك صدم ميليمتر ميباشد.
فرض كنيد دهانه ريزسنج پس از چندين دور چرخش مقداري باز شده است، حال براي خواندن اين مقدار تعداد ميليمترها را ميتوان از روي استوانه ثابت خوانده و با كسري از ميليمتر كه بر روي استوانه متحرك خوانده مي شود جمع كرد و مقدار جابجايي را اندازه گيري نمود.
براي مثال اگر استوانه متحرك به اندازه 5 دور كامل و كسري از دور چرخيده شود و گام ريزسنج برابر 5/0 ميليمتر باشد. خواندن اين عدد چنين است، 5 دور معادل 50/2 ميليمتر ميباشد و فرض كنيد عددي كه روي استوانه متحرك خوانده ميشود 35 است پس اندازهگيري مورد نظر mm85/2 = 35/0 + 50/2 خواهد بود.
تأثير سطوح شيبدار در ايجاد شتاب - بررسي حركت با شتاب ثابت و شتابدار - آيا با وجود مساوي بودن سرعت و شتاب اوليه و همچنين «جابجايي» يكسان ولي متفاوت بودن «مسافت» «شتاب» «سرعت» در طول مسير، زمان حركت يكسان است؟
علم فیزیک
تاریخچه علم فیزیک
این تئوریها اغلب برگرفته از عبارتهای فلسفی بودند و هرگز بوسیله تجربه و آزمایش تحقیق نمیشدند و بعضی مواقع نیز جوابهایی داده میشد که لااقل بصورت اجمالی و با تقریب کافی به نظر میرسید.
نقش فیزیک در زندگی
فیزیک و سایر علوم
دانشمندان فیزیک
فیزیک و آینده
MisS-A |